Still working to recover. Please don't edit quite yet.
Difference between revisions of "آنارشیسم"
Mardetanha (Talk | contribs) |
Mardetanha (Talk | contribs) |
||
Line 16: | Line 16: | ||
"دشمنی آنان با هر شكلی از قدرت مانع پدیدآمدن سازمانهای قدرتمند آنارشیست شده است... آنان هرگز نتوانستند سازمان پایداری برای خود بر پا كنند..."(۵) | "دشمنی آنان با هر شكلی از قدرت مانع پدیدآمدن سازمانهای قدرتمند آنارشیست شده است... آنان هرگز نتوانستند سازمان پایداری برای خود بر پا كنند..."(۵) | ||
+ | == ریشه لغت آنارشیسم(آنارشی) == | ||
+ | |||
+ | واژه یونانی آنارشی، ریشهای دو بخشی دارد: کلمه: Archon به معنای حاکم و پیشوند An به معنی فاقد. از این روی، آنارشی به معنی وضعیتی فاقد حاکم میباشد. از نظر لغوی آنارشیسم آموزهای مبنی بر این اعتقاد است که اکثر مشکلات اجتماعی، ناشی از وجود حکومت بوده و در مقابل آن بهعنوان بدیل، تعداد بسیاری از اشکال تشکیلات داوطلبانه اجتماعی وجود دارند. درادامه تعریف، باید گفت آنارشیست کسی است که سعی در ایجاد جامعهای بدون حکومت مینماید.(بر گرفته از کتاب : [[مقدمهای تاریخی بر آنارشیسم]] - نوشته : [[جرج وودکاک]]) | ||
+ | |||
+ | برای نخستین بار پیر ژوزف پرودن این لقب (آنارشیست) را رسما بر خود اعلام نمود.(همان) | ||
==پینوشت== | ==پینوشت== |
Revision as of 12:33, 20 April 2008
آنارشیسم در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون دولت، یا به طور کلی جامعهای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی است.
آنارشی مشتق از واژهٔ یونانی anarkos به معنای 'بدون رئیس' است. رویکرد عام آنارشیستها تأکید بر این نکتهاست که میتوان بدون ساختارهای مقیدکننده یا محدودیت زا زندگی نیکویی داشت. هر سازمان یا اخلاقیاتی که با آزادی انتخاب شیوهٔ زندگی در تعارض باشد باید مورد حمله، انتقاد و نفی قرار گیرد. پس مسئلهٔ مهم آنارشیستها تعریف موانع و ساختارهای تصنعی و تمایز دادن آنها از ساختارهای طبیعی یا فعالیتهای اختیاری است.
از اندیشمندان برجستهٔ آنارشیست میتوان از ویلیام گادوین، ماکس استیرنر، لئو تولستوی، پیر ژوزف پرودون، میخائیل باکونین، پطر کروپوتکین و اخیراً متفکران آزادی طلب و محافظه کاری با گرایش آنارشیستی مانند هانس هرمان هوپ و موری روثبارد نام برد.
شاخههای مختلف آنارشیسم بر جنبههای مختلفی از جامعهٔ بیرهبر تأکید دارند: روایتهای آرمانشهرگرا در پی برابری خواهی (egalitarianism) جهاشمولی هستند که در آن هرکس یک نفر به شمار آید و نه بیشتر، و لذا ارزشهای هر شخص وزن و ارزشی برابر با ارزشهای دیگران داشته باشد (آنارشیستهای آرمانشهرگرا در قرن نوزدهم این ایده را در چند جامعهٔ کوچک آزمودند، جوامعی که همگی عمر کوتاهی داشتند.) اما آنارشیستهایی که همدلی بیشتری با انگارهٔ فردگرایی زمخت آمریکایی دارند یا کسانی که در پی زندگی ساکت و منزوی نزدیک به طبیعت هستند، مساوات گرایی را رد میکنند. برای نمونه، ماکس استیرنر هر نوع محدودیت بر کنش افراد را نفی میکند، از جمله ساختارهای اجتماعی را که میتوانند به طور خودجوش شکل گیرند مثلاً اتوریتهٔ خانواده، پول، مؤسسات قانونی (مانند قوانین متعارفی)، و حقوق مالکیت مورد قبول او نیست. پرودون، از سوی دیگر، مدافع جامعهای از همکاری شرکتهای کوچک است. جنبش همکاری طلب اغلب مطلوب کسانی است که گرایش اجتماع گرا دارند اما از مدل بالقوه مستبد سوسیالیسم رویگردان اند. اندیشمندان لیبرالی حامی بازار آزاد هم گاهی راه حلهای آنارشیستی را برای مسائل اقتصادی و سیاسی تجویز میکنند: این دسته اعتقاد دارند که سرشت دلبخواه و اختیاری نظام بازار، آن را اخلاقی و ابزار مؤثری برای توزیع منابع میسازد. به همین خاطر آنان دولت را به خاطر در اختیار گرفتن منابع (تأمین درمانی، آموزش و نیز پلیس و خدمات حفاظتی) سرزنش میکنند؛ به باور آنان کالاها و خدمات اجتماعی باید به طور خصوصی و از طریق بازار آزاد عرضه شوند. آنارشیسم(Anarchism) این واژه همواره هرج و مرجطلبی تعبیر شده است، اما معنایی كه برای آن در دانشنامه سیاسی داریوش آشوری در نظر گرفته شده، سروریستیزی است كه ازAnarkia در زبان یونانی به معنای "بیسروری" آمده است. "بنیاد آنارشیسم بر دشمنی با دولت است، ولی در عین حال، وجود هرگونه قدرت سازمانیافته اجتماعی و دینی را نیز ناروا میشمرد. آنارشیسم قوانین دولتها را سرچشمه تجاوز و خاستگاه همه بدیهای اجتماعی میداند و به این دلیل خواستار از میان رفتن همه دولتهاست. آنارشیستها برخلاف آنچه معروف است، آشوبخواه یا "هرجومرجطلب" نیستند و جامعه بیسامان نمیخواهند، بلكه [ضد اقتدار بوده و] به نظامی میاندیشند كه بر اثر همكاری آزادانه پدید آمده باشد، كه بهترین شكل آن، از نظر ایشان ایجاد گروههایی خودگردان است، زیرا آنارشیستها انسان را به ذات اجتماعی میانگارند."(۱) آنارشیستها معتقدند كه گروههای داوطلب بهتر از دولت میتوانند به امور اجتماع رسیدگی كنند. آنها "همگی در بر افكندن هر نوع دولت همرأیاند و دموكراسی را نیز استبداد اكثریت میدانند كه شر آن كمی كمتر از استبداد سلطنتی است."(۲) پیر ژوزف پرودون از آنارشیستهای نامدار فرانسوی میگفت: "حكومت انسان بر انسان به هر صورتی كه باشد بردگی است. كمال غایی جامعه وقتی تحققپذیر است كه نظم و آنارشی (بینظمی) با هم متحد شوند."(۳) "آنارشیستهای فلسفی مانند پرودون و كروپتكین معتقد بودند كه دولت شر مطلق است. آنها با بودن دولت مخالفت میكردند و آن را تجسم زور و سلطه میدانستند و میگفتند ممكن است دولت به كسی كمك كرده باشد، اما بهندرت به سود عامه مردم بوده است و بنابراین هر چه زودتر از بین برده شود رنج و عذاب انسانها كمتر خواهد شد."(۴) گروههای مختلف در آنارشیستها روشهای مختلفی را برای رسیدن به اهداف خود دنبال میكنند كه با توجه به ضعف یا شدت عمل در رسیدن به آن اهداف به گروههای "آرامشخواه" و "انقلابی" تقسیم میشوند. "دشمنی آنان با هر شكلی از قدرت مانع پدیدآمدن سازمانهای قدرتمند آنارشیست شده است... آنان هرگز نتوانستند سازمان پایداری برای خود بر پا كنند..."(۵)
ریشه لغت آنارشیسم(آنارشی)
واژه یونانی آنارشی، ریشهای دو بخشی دارد: کلمه: Archon به معنای حاکم و پیشوند An به معنی فاقد. از این روی، آنارشی به معنی وضعیتی فاقد حاکم میباشد. از نظر لغوی آنارشیسم آموزهای مبنی بر این اعتقاد است که اکثر مشکلات اجتماعی، ناشی از وجود حکومت بوده و در مقابل آن بهعنوان بدیل، تعداد بسیاری از اشکال تشکیلات داوطلبانه اجتماعی وجود دارند. درادامه تعریف، باید گفت آنارشیست کسی است که سعی در ایجاد جامعهای بدون حکومت مینماید.(بر گرفته از کتاب : مقدمهای تاریخی بر آنارشیسم - نوشته : جرج وودکاک)
برای نخستین بار پیر ژوزف پرودن این لقب (آنارشیست) را رسما بر خود اعلام نمود.(همان)
پینوشت
۱ـ دانشنامه سیاسی (فرهنگ اصطلاحات و مكتبهای سیاسی)، داریوش آشوری، انتشارات مروارید. ۲ـ همان. ۳ـ بزرگان فلسفه، هنری توماس، مترجم: فریدون بدرهای، شركت انتشارات علمی و فرهنگی. ۴ـ بنیادهای علم سیاست، عبدالرحمن عالم، نشر نی. ۵ـ دانشنامه سیاسی، داریوش آشوری.