Still working to recover. Please don't edit quite yet.

مانیفست آنارکوفمینیسم

From Anarchopedia
Revision as of 22:01, 4 October 2009 by Bandbaz (Talk | contribs) (صفحهٔ جدید: ‫اکثر زنان سراسر جهان هيچ‌گونه حق تصميم‌گيری درباره مسائل مهم زندگی خود ندارند. زنان از دو قسم [[...)

(diff) ← Older revision | Latest revision (diff) | Newer revision → (diff)
Jump to: navigation, search

‫اکثر زنان سراسر جهان هيچ‌گونه حق تصميم‌گيری درباره مسائل مهم زندگی خود ندارند. زنان از دو قسم ستم رنج می‌برند:

۱- ستم اجتماعی عمومی که بر کل مردم روا داشته می شود.

۲- ستم جنس گرايی ثانوی - ستم و تبعيض به خاطر جنس‌شان.

‫پنج شکل عمده از ستم وجود دارد:

‫۱- ستم ايدئولوژيکی - تلقين عقايد توسط سنن فرهنگی، مذهب، تبليغات و پروپاگاندا. دخالت در عقايد و بازی با احساسات و حساسيت‌های زنان. رفتارهای شايع مستبد و پدرسالارانه و طرز فکر سرمايه دارانه در تمامی مناطق جهان.

‬‫۲- ستم دولتی، اشکال سلسله مراتب سازمانی که فرامين و احکام از بالا به پايين در روابط بين افراد و نيز در آنچه به‬ اصطلاح حوزه خصوصی ناميده می شود.

۳- استثمار و سرکوب اقتصادی، به عنوان يک مصرف کننده و يک کارگر در خانه و مشاغل کم‌حقوق زنان.‫

۴- خشونت مورد حمايت جامعه و حوزه خصوصی - خشونت غير‌مستقيم از طريق اجباری که در اثر نبود جايگزين‌ها يا ‫آلترناتيوها موجب می شود و يا خشونت مستقيم فيزيکی.

۵- فقدان سازماندهی و ستم حاصل از نابسامانی که موجب از بين رفتن مسئوليت و ايجاد ضعف و انفعال می شود.

‫اين عوامل همراه با يکديگر عمل می‌کنند و در چرخه‌ای بدسگال يکديگر را تقويت می‌نمايند. هيچ اکسيری برای شکستن اين حلقه وجود ندارد اما شکست ناپذير نيست.


  • آنارکوفمينيسم درباره آگاهی است. آگاهی‌ای که قيموميت‌ها را از بين می‌برد. از اين روی اصول جامعه آزاد به تمامی بر ما ‫آشکار می‌گردد.
  • آنارکوفمينيسم به معنی استقلال و آزادی زنان در جايگاهی برابر با مردان است. سامانه و زندگی اجتماعی که هيچ‌کس در آن ‫برتر و فراتر از ديگری نيست. هر کسی اعم از زن و مرد در آن مشارکت دارد. اين امر تمامی سطوح زندگی اجتماعی ‫همچنين حوزه خصوصی را نيز در بر می گيرد.
  • ‫آنارکوفمينيسم بدين معنی است که زنان خود تصميم گيرنده‌اند و مسئوليت مسائل خود را خود بر عهده می‌گيرند، در مسائل‬ ‫خصوصی به طور شخصی و در مسائلی که با زنان ديگر مرتبط است با همکاری ديگر زنان. در باب موضوعاتی که به هر دو ‫جنس مربوط است اساسا و ذاتا زنان و مردان بايد در جايگاهی برابر تصميم گيرنده باشند. زنان در مورد بدنهای خود شخصا بايد تصميم گيرنده باشند و درباره موضاعاتی مانند بارداری و زايمان در ميان خود زنان ‫تصميم گيری شود.
  • به طور فردی و جمعی باید مقابل هر گونه سلطه مردانه، گرايش‌های کنترل و مالکيت بر زنان، قوانين زن ستيز و به نفع ‫استقلال و خودمختاری اقتصادی و اجتماعی زنان مبارزه نمود.‬
  • مراکز مربوط به مواقع بحرانی، مراکز مراقبت‌های روزمره، گروه‌های مباحثه و مطالعه، فعاليت‌های فرهنگی زنان و ‫غيره بايد تاسيس شده و خود زنان هدايت آن را برعهده گيرند.
  • خانواده هسته‌ای پدرسالار سنتی می بايست جای خود را به اجتماعات آزاد ميان زنان و مردان با حقوق برابر برای تصميم‌گيری در هر دو بخش و با احترام به خودمختاری و تماميت هر فرد بدهد.
  • ساختار زندگی و کار می‌بايست از پایه تغيير کند، با کار پاره وقت بيشتر و تعاون سازمان‌يافته‌تر در خانه و جامعه، تفاوت بين ‫کار مردان و زنان می بايست از بين برود. مردان نيز درست به اندازه زنان بايد مسئوليت پرستاری و مراقبت از کودکان را ‫برعهده بگيرند.
  • قدرت زنانه و يا نخست وزيرهای زن نه اکثريت زنان را به نهايت مقام خود می رساند و نه ستم را بر می اندازد. فمينيست های ‫بورژوا جنگ برای آزادی زنان را به انحراف کشانده‌اند. برای اغلب زنان هيچ فمينيسمی بدون آنارشيسم وجود ندارد. به بيان ‫ديگر آنارکوفمينيسم به دنبال قدرت زنان يا نخست وزيرهای مونث نيست بلکه به دنبال سامانه‌ای بدون قدرت و بدون نخست‌وزير است.
  • ستم مضاعف زنان، مبارزه و سازماندهی مضاعفی را می طلبد: از يکسوی در فدراسيون های فمينيستی و از سوی ديگر در ‫سازماندهی آنارشيستها. آنارکوفمينيسم نقطه اتصال اين دو سازماندهی دوگانه است.
  • یک آنارشيسم جدی می‌بايد فمينيست نيز باشد در غير اين صورت مسئله او يک شبهه آنارشيسم پدرشاهانه است ونه آنارشيسم ‫واقعی. وظيفه آنارکوفمينيسم تامين وجهه‌ای فمينيستی در آنارشيسم است. هيچ آنارشيسمی بدون فمينيسم وجود نخواهد داشت.
  • نکته اساسی در آنارکوفمينيسم اين است که تغييرات می‌بايست امروز آغاز شوند ونه فردا يا بعد از انقلاب. انقلاب هميشگی ‫خواهد بود. ما بايد کار خود را امروز با مشاهده ستم موجود در زندگی روزمره و شکستن اين الگو اينجا و اکنون آغاز کنيم. ‫ما بايد مستقل عمل کنيم بی آنکه حق تصميم گيری خود را به رهبران حواله کنيم تا در مورد آنچه را که ما می‌خواهيم و بايد ‫انجام دهيم تصميم گيری کنند: ما همه بايد خودمان شخصا در مورد موضوعات شخصی تصميم گيری کنيم و در مورد ‫موضوعات مربوط به زنان با تمامی زنان و در مورد مسائل عمومی با مردان نيز.‬